کد مطلب:140277 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

حدیث دیر راهب و میزان عذاب عمر بن سعد ملعون در آخرت
مرحوم عبدالخالق یزدی در كتاب بیت الاحزان از بحار مرحوم مجلسی روایت ذیل را این طور نقل می كند:

چون ابن زیاد قوم خود را برای جنگ و جدال با فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله جمع كرد و ایشان هفتاد هزار سوار بودند قال: ایها الناس من منكم یتولی قتل الحسین و له ولایة ای بلد شاء

یعنی: ای گروه كیست از شما كه سركرده این لشگر شود برای كشتن حسین تا او را در عوض حكومت هر شهری كه بخواهد عطاء كنم؟

هیچكس جواب آن ناكس را نداد، پس عمر بن سعد علیهما اللعنة را طلبید و به او گفت: ای عمر دوست می دارم كه تو سركرده این لشگر شوی از برای كشتن حسین.

عمر در جواب گفت: ای امیر التماس من آنست كه مرا از این خدمت معاف داری.

او گفت معاف داشتم، لكن رد كن به ما آن نامه ای را كه از جهت ایالت ملك ری برای تو نوشته ایم پس عمر بن سعد حرامزاده گفت امشب مرا مهلت ده تا در این باب اندیشه كنم، پس او را مهلت داد پس عمر روانه ی منزل خود شد و از اقوام و برادران و معتمدین و اصحاب خود مشورت نمود هیچیك صلاح او را ندانستند و در نزد عمر سعد مردی از اهل خیر و صلاح بود كه كامل نام داشت و از دوستان پدر عمر بود و چنانكه اسمش كامل بود خودش نیز مرد عاقل و كاملی بود، پس آن مرد گفت: ای عمر چه می شود تو را كه امشب آرام نمی گیری و در حركت و


اضطرابی، مگر عزم شغل و عمل تازه ای داری؟

عمر در جواب گفت: سركردگی این لشگر را اختیار كرده ام از برای جنگ با حسین بن علی علیهماالسلام، و انما قتله عندی كاكلة آكل او شربة ماء به تحقیق كشتن او در نزد من مثل آسانی خوردن یك لقمه یا آشامیدن یك جرعه آب می باشد و هرگاه او را به قتل رسانیدم بزرگی و ریاست خواهم كرد در ملك ری.

كامل در جواب او فرمود: وای بر تو ای عمر بن سعد، اراده داری كه جناب حسین پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به قتل رسانی؟! اف لك و لدینك یا عمر یعنی اف بر تو باد و بر دین تو باد ای عمر مگر پست شمرده ای حق را و باطل دانسته ای هدایت را اما تعلم الی حرب من تخرج و لمن تقاتل ای عمر، آیا می دانی كه به سوی حرب و جنگ چه كسی بیرون می روی و با كه بنای مقاتله و جدال داری، انا لله و انا الیه راجعون.

پس كامل فرمود: ای عمر والله كه همه دنیا و آنچه در آن است را اگر به من دهند برای كشتن یك نفر از امت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله قبول نخواهم كرد، پس چگونه تو اراده داری به قتل رسانی جناب حسین فرزند دختر رسول خدا را و ما الذی تقول عند رسول الله صلی الله علیه و آله اذا وردت علیه و قد قتلت ولده و قرة عینه و ثمرة فؤآده وای بر تو ای عمر بن سعد چه جواب می گوئی در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه در فردای قیامت بر او وارد شوی در حالتی كه كشته باشی تو فرزند و نور چشم و میوه دل او را.

ای عمر او در زمان ما به منزله جدش می باشد كه در زمان خود بود و اطاعت و فرمان برداری از وی بر ما واجبست مثل اطاعت پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام.

ای عمر واقع شده ای در میان بهشت و دوزخ، پس اختیار كن از برای خود آنچه را كه صلاح و نجات خود را در آن میدانی.

ای عمر والله من شهادت می دهم كه اگر با او مجادله نمائی و به قتلش رسانی یا


دشمن او را یاری كنی برای كشتنش در دنیا نخواهی ماند مگر اندكی.

عمر در جواب او گفت: افبالموت تخوفنی یعنی ای كامل آیا به مرگ و كشته شدن مرا می ترسانی و بدرستی كه چون من از كشته شدن او فارغ شوم امیر و رئیس خواهم بود بر هفتاد هزار سوار و صاحب اختیار خواهم بود در ملك ری.

پس كامل علیه الرحمه فرمود: ای عمر گوش ده تا از برای تو حدیث صحیحی نقل كنم كه اگر به آن گوش دهی امیدوارم نجات تو در آن بوده باشد.

عمر بدسیرت گفت: آن چه حدیث است؟

كامل فرمود: بدانكه من با پدرت به سفر شام می رفتیم، پس شتر من از قافله جدا شده و راه را گم كردم و در بیابان ها سرگردان و تشنه می گردیدم كه ناگاه به دیر راهبی رسیدم، پس به جانب آن روانه شدم و از حیوان خود پیاده شدم و به در آن دیر خود را رساندم به امید آنكه شاید آبی بیاشامم كه دیدم راهبی سر از دیر بیرون كرده بر من مشرف شد و گفت چه می خواهی؟

من گفتم: تشنه ام.

راهب گفت: توئی از امت آن پیغمبری كه به قتل می رسانند بعضی از آن امت بعضی دیگر را مثل سگ ها به جهت دوستی دنیا؟

من در جواب او گفتم: من از امت مرحومه پیغمبر آخر الزمان صلی الله علیه و آله می باشم.

راهب گفت: وای بر شما در روز قیامت زیرا كه شما شریرترین همه امت ها هستید زیرا تعدی و ظلم كردید بر عترت پیغمبر خود و ایشان را كشتید و از منزل های خود آواره كردید و بدرستی كه من در كتابهای خود یافته ام كه شما پسر دختر پیغمبر خود را می كشید و زنان او را اسیر می كنید و اموالش را به غارت می برید.

من گفتم: ای راهب آیا، چنین عمل های قبیح بجا می آوریم؟!

گفت: بلی و بدانید كه چون این عمل شنیع از شما صادر شود همه آسمان ها و


زمین ها و دریاها و كوهها و صحراها و بیابانها و حیوانات صحراها و پرنده در هواها صداهای خود را بلند كنند به لعنت كردن بر قاتل او پس در دنیا كسی باقی نمیماند از قاتل او مگر زمان قلیلی، پس ظاهر می شود مردی كه طلب كند خون او را پس باقی نخواهد گذاشت احدی را كه شریك شده باشد در خون او مگر آنكه به قتل می رساند او را و هر یك كه كشته شوند روح او تعجیل كند به سوی آتش جهنم.

پس راهب به من گفت: تو را با قاتل آن فرزند طیب طاهر خویش می بینم، به خدا قسم اگر من زمان او را دریابم جانم را فدایش خواهم نمود و سینه خود را سپر بلا برایش می كنم تا تیرهای بلا بر جان من وارد شود و بر بدن لطیف او واقع نگردد.

پس گفتم: ای راهب من پناه می برم به خداوند كه از جمله كشندگان پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده باشم.

راهب گفت: اگر تو قاتل او نیستی مردی از اقوام قاتلش می باشی و از برای آن ملعون مهیا است نصف عذاب اهل جهنم و بدرستی كه عذاب او سخت تر و شدیدتر است از عذاب فرعون و هامان، پس آن راهب در را بر روی من بست و داخل دیر خود رفته و مشغول عبادت پروردگار شد و راضی نشد كه مرا آب دهد، پس من از آب دادن آن راهب مأیوس شدم و حیوان خود را سوار شده ملحق به اصحاب خود شدم، پس سعد، پدرت به من گفت كه ای كامل كجا بودی و چرا دیر كردی و از ما تخلف ورزیده و جدا شدی؟

من حكایت دیر راهب و آن چه در میانه من و او گذشته بود را برای پدرت نقل كردم.

پدرت گفت: مرا هم پیش از تو باین دیر راهب عبور افتاده است و همین راهب به پدرت خبر داده بوده است كه اوست آن مرد كه قاتل فرزند دختر رسول


خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و پدرت همیشه خائف بود كه او قاتل این بزرگوار بوده باشد.

پس كامل فرمود: ای عمر تو را نصیحت می كنم و دور می گردانم از این خیال كه در نظر داری.

ای عمر بپرهیز كه بیرون روی از برای جنگ كردن با این بزرگوار كه اگر بروی نصف عذاب اهل جهنم از برای تو خواهد بود.

راوی گفت: خبر نصیحت كردن كامل عمر سعد لعنه الله بگوش ابن زیاد تبه كار رسید، پس كامل را طلبید و زبان او را برید، پس آن مظلوم یك روز یا نصف روز زنده بود و سپس روح شریفش به آشیانه قدس پروانه كرد رحمة الله علیه.

و از اخباری كه در این مورد وارد شده و خبر داده است به اینكه عمر بن سعد ملعون قاتل حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می باشد خبری است در كتاب منتخب و تبر مذاب، خبر اینستكه: روزی اعلیحضرت علوی سلام الله علیه با عمر بن سعد ملعون مواجه شدند، عمر در عنفوان جوانی بود حضرت به او فرمودند:

یابن سعد كیف تكون اذا قمت مقاما تخیر فیه بین الجنة و النار فتختار لنفسك النار (چه خواهی كرد روزی را كه بایستی به مقامی كه مخیر شوی میان بهشت و دوزخ كدامیك را اختیار خواهی كرد).

مؤلف گوید:

این روایت اشاره دارد به همان وقتی كه عبیدالله بن زیاد مخذول عمر بن سعد پلید را مخیر می نماید بین كشتن حضرت ابی عبدالله علیه السلام و بین استعفاء دادن از حكومت ری...